خلاصه کتاب اثر مرکب؛ دارن هاردی
فصل اول: اثر مرکب در عمل:
دارن هاردی میگوید: اگر به من زمان کافی بدهند، هرکسی را در هر زمانی و در هر رقابتی شکست میدهم، نه به این دلیل که باهوشتر یا خلاقتر هستم. ایجاد عادت مثبت، ثبات و پایداری در جهت رسیدن به آن هدف رمز موفقیت است.
اصلا اهمیت ندارد جقدر باهوش باشید، باید نداشتن تجربه، مهارت، هوش یا توانایی ذاتی را با تلاش زیاد، سخت کوشی و نظم جبران کنید تا بر هر مسئلهای و هرکسی پیروز شوید. وقتی سه یا چهار برابر سایر رقبا فعالیت میکنید دیگر هیچ رقیبی شکست ناپذیر نیست.
باید به موفقیت معتاد شد. با برنامهریزی دقیق، منظم و بدون خلل این کار شدنی است.
اثر مرکب، اصل به دست آوردن پاداشهای بزرگ از طریق مجموعهای از انتخاب کوچک و هوشمندانه است. قدرت خارق العاده اثر مرکب به همین سادگی است. آنهایی که اثر مرکب را به نفع خودشان به کار میگیرند در مقایسه با همتایانشان که اجازه میدهند اثر مرکب علیهشان عمل کند، تفاوتهایی باور نکردنی دارند.
تنها راه رسیدن به موفقیت از طریق انجام پیوسته کارهای معمولی، غیر جذاب و بعضی وقتها نظم و ترتیبهای سخت روزانه است که در طول زمان مرکب شدهاند.
فصل دوم: انتخابها
هر چیزی که در زندگی داریم، نتیجه انتخابی است که قبلا انجام دادهایم. موضوع اصلی این نیست که آگاهانه انتخاب بدی میکنیم، بلکه موضوع این است که بیشتر مواقع ما از روی نا آگاهی بدلایل تربیت خانوادگی، فرهنگ و … انتخاب نادرست میکنم که حتی در موردشان فکر نکردهایم.
چیزی که مهم است این است کمتر باید نگران اتفاقهای بزرگ باشیم ولی انتخابهای کوچکی که هر روز انجام میدهیم، مثل خوردن چیپس و پفک یا نگاه کردن تلویزیون روزی دوساعت که بدون فکر کردن انجام میدهیم در طولانی مدت بسیار مخربتر از اتفاقات بزرگ بد هستند.
دارن هاردی آموخت: ما مسئولیت ۱۰۰% رابطه را باید قبول کنیم و در قبال آن انتظار دریافت هیچ چیزی را نداشته باشیم. رابطهای که بر مبنای شانس و احتمال بنا شده باشد همیشه در معرض فاجعه و خراب شدن است.
وقتی مسئولیت ۱۰۰%موضوعی بر عهده ماست دیگر بهانه آوردن جایی نخواهد داشت. دیر خوابدن بچهها راه حلی دارد، انجام به موقع تکلیف آنها راه حلی دارد. بدست آوردن دوباره اعتبار از دست رفته هم قطعا راهحلی دارد.
اگر اشتباهی انجام دادیم، باید مسئولیت آن را بپذیریم و هزینه آن را بپردازیم. نپرداختن هزینه اشتباه باعث از بین رفتن اشتباه نمیشود. روز پایان کودکی و شروع بزرگسالی روزی است که مسئولیت کل زندگی را بر عهده میگیریم.
شانس نه یک بار بلکه بارها در خانه ما را میزند ولی گاهی اصلا صدای در زدن آن را نمیشنویم چه به رسد به استفاده از آن. استفاده از شانس به توانایی ما در زمان در زدن شانس دارد. ما باید خود را برای پذیرایی شانس آماده کنیم.
سلاح سری شما این است: ابتدا باید بفهمیم در چه زمینهای میخواهیم تغییر کنیم. مثلا پرداخت بدهی، حالا مسیری که میخواهیم برویم مشخص است، باید در مسیر هرکاری را که انجام میدهیم یادداشت کنیم. هر ریالی که در میآوریم و خرج میکنیم را باید یادداشت کنیم. حداقل برای ۳۰ روز باید این کار را انجام دهیم. حالا میتوانیم عملکردمان را بسنجیم. شما نمیتوانید عملکردی که نمیتوانید آن را بسنجید بهبود دهید. حالا شما هوشیارتر هستید و انتخابهای بهتری انجام خواهید داد. در مورد هزینهها متوجه میشوید بخش زیادی مثلا به خرید چیپس و پفک اختصاص داده شده که برای سلامتی نیز مضر است. آگاهی از این موضوع باعث خواهد شد تغییراتی شگرف انجام شود و اینها فقط با بکارگیری یک دفترچه و خودکار بدست آمده است.
مثال: بعد از شرکت در صدها مسابقه و نواختن هزاران ضربه، فرق بین گلف باز برتر و نفر دهم، به طور متوسط فقط ۱٫۹ ضربه است، ولی تفاوت جایزه آنها پنج برابر است.
فصل سوم: عادتها
عادتها مثل یک نهال هستند هر چقدر قدیمیتر باشند، درآوردن آن سختتر خواهد بود، وقتی به یک درخت تنومند تبدیل شوند، گاهی حتی به خودمان اجازه نمیدهیم به درآوردن آن از ریشه فکر کنیم.
داشتن عادتهای خوب همانی است که تمایز ایجاد میکند. عادت خوب ما را به راحتی و با کمترین مصرف انرژی به منزل مقصود میرساند و عادت بد دقیقا ما را به عقب میاندازد. گاهی باید زندگی را از روی خلبان خودکار خارج کنیم و عادت جدیدی بسازیم که مفیدتر باشد.
مثال: وقتی لری برد هر روز قبل از رفتن به مدرسه ۵۰۰ پرتاب آزاد انجام میداد، با چنین نظمی بعدها او خیلی از با استعدادترین آدمها را در زمین بسکتبال شکست میداد.
با فرار از دام خوشنودی آنی شروع کنید.
نیاز ما به داشتن خوشنودی آنی، میتواند ما را به انفعالیترین و بی فکرترین موجود جهان تبدیل کند. در واقع انگار عادت بد در همین لحظه هیچ عواقب بدی ندارد و عادت خوب هیچ پاداش لحظهای.
با عادت منفی در همان لحظه چاق نمیشوید، حمله قلبی نمیکنید، در خطر اخراج قرار نمیگیرید ولی معنیاش این نیست که اثر مرکب را فعال نکردهاید.
جادویتان را پیدا کنید؛ نیروی چراییتان را.
بارها و بارها تصمیماتی میگیریم و رهایش میکنیم، دلیل اصلی شاید این باشد برایش چرایی واضحی نداریم. وقتی چرایی قوی باشد از پس هر کاری برمیآییم. قدرت اراده با نیروی چرایی جادو میکند. نداشتن چرایی باعث خواهد شد؛ قدرت اراده نیز کاری از دستش برنیاید. نیروی چرایی قوی چگونگی انجام آن را نیز به دنبال خواهد داشت.
مثال: یک تخته با عرض ۲۰ سانت را روی زمین میگذاریم اگر از شما بخواهیم در ازاء دریافت ۱۰۰ هزار تومان روی آن راه بروید، این کار را انجام خواهید داد. حالا اگر این تخته بین دو آسمان خراش باشد حتی به گذشتن از آن فکر نمیکنید در حالت دوم خطر آن ارزش ۱۰۰ هزار تومان را ندارد. حالا اگر در طرف دیگر آسمان خراش فرزند شما در محاصره آتش باشد، دیگر برای چرایی انجام آن به صد هزار تومان نیازی ندارید.
موضوع مهم این است معمولا دلایل مادی نمیتوانند واقعن قلب، روح و جراتتان را برای مبارزه به کار بگیرند. آن اشتیاق باید از جایی عمیقتر بیاید.
انگیزههای منفی نیز همان نیروی قوی برای انجام سختترین کارها را دارند. وقتی کسی به دلیل جثه ضعیف تحقیر میشود و رنج سالها تمرین سخت را به جان میخرد همانقدر انگیزه دارد که مادر ترزا برای کمک به بچههای فقیر داشت.
هرآنچه شما به وضوح میبینید و با اشتیاق آرزو میکنید و خالصانه به آن اعتقاد دارید هیچ چارهای جز اتفاق افتادن ندارد.
مغز ما برای بقا نیاز دارد تا ۹۹٫۹% از اطلاعات شنیداری و دیداری را فیلتر کند. برای اینکه از مغز بخواهیم در راستای اهداف ما شروع به کار کند. باید یک هدف مکتوب برای تمرکز به آن بدهیم. هدفی که روی کاغذ نوشته نشده باشد صرفا یک خیال واهی است.
حالا مجددا باید یادداشت برداری کارهای روزانه را انجام دهیم تا بفهمیم برای رسیدن به آن خواسته باید چه کار کنیم و چه آدم بزرگی شویم.
مثال: یک تاجر موفق با یاداشت بردای متوجه شد روزانه ۳٫۵ تا ۴ ساعت از وقت گرانبهایش صرف خواندن و یا شنیدن اخبار میشود. حالا با لغو اشتراک روزنامه، خاموش کردن رادیو و تلویزیون و اشتراک RSS در خبرنامههایی که بدرد کارش میخورد. فقط نیم ساعت از وقتش به خواندن اخبار اختصاص مییافت.
پنج استراتژی برای ریشه کن کردن عادت:
۱- کشف محرکها: پشت هر عادت بدی چهار سوال بزرگ نهفته است. چه کسی، چه چیزی، چه وقتی و چه جایی
۱) آیا عادت بد شما وقتی کنار کسی هستید بیشتر اتفاق میافتد(مثل خوردن چیپس و پنیر با یکی از دوستان)
۲) آیا در روز زمان خاصی آن عادت بد را بیشتر انجام میدهید(مثل ساعت ۴ بعداز ظهر)
۳) چه احساساتی و هیجاناتی باعث میشوند آن عادت بد را انجام دهید(مثل موقعی که خسته هستید)
۴) چه مکانهایی و یا موقعیتی باعث میشود شما بیشتر آن عادت بد را انجام دهید(مثل موقعی که در مغازه دوستتان هستید)
دفترچهتان را بردارید و دوباره یادداشت کنید و به چهار سوال فوق جواب دهید.
۲- پاکسازی خانه: حالا باید هر چیزی که باعث میشود آن عادت بد را انجام دهیم پاکسازی کنیم.
۳- جایگزین کردن: عادتی را جایگزین عادت قبل کنید که ضرر کمتری دارد و یا مفید است. مثلا اگر عادت به خودرن شیرینی بعد از غذا دارید. میتوانید یک شکلات کم کالری را جایگزین کنید.
۴- آرام شروع کنید: اگر عادتی قدیمی دارید، شاید بهتر باشد به آرامی شروع به تغییر آن کنید.
۵- یا بپرید: برای برخی شاید تصمیم ناگهانی برای ترک یک عادت بهتر باشد. مثل ترک سیگار یکهویی
شما باید ببینید کدام برایتان بهتر است ولی به عنوان یک پیشنهاد عادت بد در خانه را به آرامی و عادت بد در زندگی حرفهای را با یک شیرجه بزرگ ترک کنید.
مهمترین موضوع در مورد عادات بد اینست که ببینیم رئیس عادت است یا ما. اگر گاهی چیپس میخوریم ولی میتوانیم هر موقع نخواستیم نخوریم رئیس ما هستیم.
شش استراتژی برای ایجاد عادتهای خوب
۱- خودتان را برای موفقیت آماده نگه دارید: هر عادت جدیدی باید زندگی و شیوهی زندگیتان مطابق باشد. مثلا رفتن به یک باشگاه دور از خانه حصول نتیجه را سخت خواهد کرد.
۲- به اضافه کردن فکر کنید، نه کم کردن: باید روی کارهایی که میخواهیم انجام دهیم تمرکز کنیم. مثلا تمرکز کنیم مطالعه کتاب را بجای تلویزیون دیدن، باشگاه رفتن را به جای فست فود خوردن انتخاب کنیم. حالا با افزودن میتوانیم عادت بد را حذف کنیم بدون اینکه احساس بدی داشته باشیم.
۳- کارهایتان را به دیگران بگویید: اجرای یک نمایش عمومی از مسئولیت پذیری: به خانوادهتان بگویید. بگذارید دوستانتان بدانند. روی فیس بوک و توییتر بنویسید. بگویید تغییر کردهاید و از این به بعد شما رییس خودتان هستید.
۴- یک همراه موفقیت پیدا کنید: داشتن یک همراه انگیزهای بیشتری برای تغییر به ما میدهد.
۵- رقابت و رفاقت: ایجاد یک رقابت دوستانه برای آموزش بسیار کمک میکنید تا همگی سعی در افزایش فعالیت داشته باشند.
۶- جشن بگیرید: شما باید جوایزی هر چند کوچک پیدا کنید که هر ماه، هر هفته یا هر روز به خودتان بدهید.
فصل چهارم: تکانش
اینرسی به ما میگوید هر کسی یا چیزی میخواهد حالت خودش را حفظ کند و بدون تغییر باشد. این وظیفه ناخودآگاه است که برای حفظ بقای ما با به کار بردن حداقل انرژی کوشش کند.
وقتی عوارضی قم را رد میکنیم با دور موتور ۳ یا ۴ هزار دور با دنده یک شروع میکنیم بعد از مدتی با همان دور موتور به حداکثر سرعت مجاز یعنی ۱۲۰ کیلومتر در ساعت میرسیم. حالا اگر بخواهیم به سرعت ۱۴۰ برسیم با کمی گاز بیشتر به آن خواهیم رسید.
چگونه یک تکانش ایجاد کنیم:
۱- انتخابها و تصمیمهای جدید بر اساس اهداف و ارزشهای اصلیتان
۲- به کار بستن آن انتخابها از طریق رفتارهای مثبت و سازنده
۳- تکرار کافی آن اقدامات و اعمال مثبت برای بوجود آمدن عادتهای جدید
۴- تبدیل رویهها و ریتمهای رفتاری به کارهای منظم روزانه
۵- ثابت قدم ماندن و پایدار ماندن برای یک دوره به اندازه طولانی
حالا منتظر یک تکانش بزرگ باشید که بزودی به سراغتان میآید.
ایجاد رویه قبل و بعد از رسیدن به تکانش دلیل موفقیت بسیاری از شرکتها و افراد موفق بوده است. یک رویه عملی است که هر روز انجامش میدهیم، طوری مثل مسواک زدن و بستن کمربند ایمنی، آن را به طور ناخودآگاه انجام میدهیم.
ایجاد یک رویه منظم مثل مطالعه روزانه، نگاه کردن به اهداف، ورزش باعث خواهد شد جادوی اثر مرکب کار خودش را انجام دهد. باید مواظب باشیم اثر مرکب را در جهت کمک به خود فعال کنیم. وقتی یک رویه در کار و زندگی ما جا افتاد. باعث خواهد شد غیر از انجام آن به آرامش نرسیم.
یک رویه روزانه که بر اساس عادتهای خوب و کارهای منظم بنا شده است، چیزی است که موفقترین افراد را از بقیه جدا میکند. رویهها فوق العاده قدرتمند هستند.
رویههایتان را بررسی کنید، اگر کاری قبلا به شما انرژ و انگیزه میداده ولی اکنون اینطور نیست و نتایج فوق العاده به بار نمیآورد، موقع تغییرش فرا رسیده است.
پیشنهاد: هر هفته روابط خانوادگی را بررسی کنید، از تمام افراد خانواده بخواهید به شما از ۱ تا ۱۰ نمره بدهند و اگر نمره کمتر از ۱۰ گرفتید بپرسید چگونه میتوانید ۱۰ بگیرد. این کار شما را به یک تکانش بینظیر در روابط خانوادگی میرساند.
گاهی در اثر جو گرفتگی تصمیم میگیریم هفته ۷ روز و روزی ۳ ساعت شنا کنیم. از آنجا که قرار نیست یک شناگر ماهر شویم؛ بعد از مدتی انگیزه ادامه دادن را از دست میدهیم. باید یک رویه ایجاد کنیم که بتوانیم ۵۰ سال آن را ادامه دهیم. اگر فعلا جو زده هستیم با همان جو جلو برویم ولی سعی کنیم زمان تعدیل رویه را از همان اول مشخص کنیم.
فصل پنجم: تاثیرات
سه نوع تاثیرات:
۱- ورودیها(چیزهایی که مغزتان را با آن پر میکنید)
۲- ارتباط ها(کسانی که با آنها در ارتباط هستید)
۳- محیط(اطرافتان)
۱- ورودی ها بسیار مهم هستند، اگر ورودی بد باشد، خروجی هم بد میشود. غذای سالم، اخبار سالم، آب سالم مواد ورودی اولیه هستند. روی ورودیهای غذایی بیشتر تاثیر داریم. ولی چون مغز برای لذت بردن طراحی نشده بلکه برای بقا طراحی شده، به همین علت بیشتر مراقب خبرها و خطرات احتمالی است به همین خاطر بیشتر به آنها توجه میکند. رسانهها هم برای همین پر از اخبار جنگ و کشتار و خرابکاری هستند و کمتر خبرهای خوب پخش میکنند.
ماچیزی میشویم که در مورد آن فکر میکنیم و ما در چه موردی فکر میکنیم، به خوراکی که به مغزمان میدهیم. برای اینکه ورودی خوب داشته باشیم:
– مراقب باشیم: اخبار، حوادث، سایتهای خبری و دیگران. رژیم رسانهای بگیریم
– ثبت نام در دانشگاه زمان رانندگی
۲- پنج نفر دور و اطراف شما تعیین میکنند شما چه کسی یا چه چیزی میشوید. شما نمیتوانید با افراد منفی وقت بگذرانید و انتظار داشته باشید زندگی مثبتی داشته باشید. راه حل:
· قطع کردن روابطی که آسیب رسان هستند
· محدود کردن روابطی که زمان بیشتر از لزوم از ما میگیرند
· توسعه روابط با کسانی که میخواهیم مثل آنها شویم(افراد و مربیهایی که دوستشان داریم).
۳- محیط: تغییر محیط چشم انداز شما را تغییر میدهد. تمرکز روی چیزهایی که میخواهیم مثل خانه ایدهآل، ماشین ایدهآل، درآمد ایده آل باعث میشود ظرفیت ما بیشتر شود. یادمان باشد هر چیزی که در زندگی تحمل کنیم همان را بدست می آوریم، تحمل بی احترامی برای ما بی احترامی بدنبال خواهد آورد.
فصل ششم: شتاب بخشی
وقتی از رقبا پیش گرفتید و آنها هیچ عکس العملی نشان ندادهاند شما متوجه میشوید آنها از نفس افتاده اند. تلاش اضافی وقتی کاملا از نفس افتادهایم پیروزی را خلق میکنند.
وقتی بفهمیم نقطه محدودیت یک فرصت است نه تهدید آنوقت آن را دوست خواهیم داشت و میفهمیم اینجا جایی است که دیگران از نفس خواهند افتاد.
جیم ران میگوید: آرزو نکنید آسان تر بود، آرزو کنید شما بهتر بودید.
باید سعی کنیم فراتر از انتظارات ظاهر شویم، اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم، نتیجه کمی بهتر نخواهد بود، جایزه ممکن است چند برابر شود. چند حرکت بیشتر ورزشی وقتی فکر میکنیم دیگر رمقی نمانده یعنی نقطه محدودیت را رد کردهایم و این یعنی در دراز مدت یک ورزشکار برتر هستیم تا یک ورزشکار معمولی.
کار غیر منتظره در تجارت هم سود بخش است، در جامعهای که پر است از صداهای تبلیغات، باعث میشود که صدای ما شنیده شود. ایدهای که با “وای” مشتری شروع شود همانی است که شما را به اوج موفقیت در میان رقبا میرساند.
منبع: http://www.ojefarawani.com/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/359